من برگشتم
بلاخره اومدم خونه نینی گل من تپلی شده ومن هنوز آمادگی ندارم که ازنینیم مراقبت کنم آخه قرصایی که میخوردم همه خواب آوربودن وبااجازت مامانی همش خواب بود وشباپیش مامانجونت میخوابیدی من از اینکه نمیتونستم ازت نگهداری کنم خیلی ناراحت میشدم وخیلی افسرده شده بودم وهمش گریه میکردم وبااین حال همه تحملم کردن تایه مقداری آروم شدم مامانجونت وقتی خیالش راحت شدتصمیم گرفت بره آخه تا 50 روز پیشمون مونده بود ودیگه بایدبه خاطرباباجونت وبقیه میرفت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی