عیدانه
ســــــــــــــــــــــــــــــــال نو مبارک
اول بابایی بیدار شد و بعدشم منو ساعت 8 بیدار کرد وبعد ازاینکه خودم آماده شدم تو هم باکلی نق زدن بیدار شدی ودوباره با کلی نق زدن آماده شدی وبلاخره اینکه سال نـــــــــــــــــــــــــــو شد ومبارکـــــــــــــــــــــــــــه مبارکه به هم دیگه گفتیم وروبوسی کردیم البته یه هدیه کوچولو هم برات گرفتیم که تقصیر بابایی شد آخه من میخواستم برات طلا بگیرم ولی بابایی نظر داد که باید یه چیزی باشه که خوشحالش کنه اولم میخواست که برات از این اسباب بازی های موزیکال بگیره ولی من اجازه ندادم آخه با همین خرگوشت که موزیکاله کلی عذابمون میدی خلاصه اینکه برات یه کلبه گرفتم خیلی خیلی خوشت اومد بعد از اونم مثل هر سال رفتیم خونه باباجون ومامانی از لابلای قرآن به من وبابایی از این 10 تومنی تا نخورده دادوبه تو هم 20 تومان پول واین لباس خوشگلو برات عیدی گرفت بعدشم همش نق میزدی که برگردی خونه آخه میخواستی تو کلبت باشی ماهم سریع با دستور تو برگشتیم خونه وتوهم ظهر رفتی وبا عروسکات تو کلبه لالا کردی
البته برات بزرگ بود ولی بهتر آخه الان لباس زیاد داری
این آجیل خوریها هم عیدی منه که مامانی (بابا)برام گرفت
ایناروهم عمو حسام به من عیدی داد واقعا دستش درد نکنه خیلی خیلی خوشحالم کردکه البته برا بابایی هم اسپره عیدی گرفت
اینم سفره عید ماست
الینا خانوم در لحظه تحویل سال
اینم هدیه الینا خانوم
الینا خانوم خوشحال ما
اینم خونه عمو رامین که با باباجون ومامانی وعمو حسامو بابایی برای عید دیدنی رفتیم یه طوطی سخن گو داشت که اسمش سوزی بود وتو کلی باهاش حال کردی
ومیخواستی که بهش قند بدی ولی عمو رامین گفت نــــــــــــــــــــباید بدی آخه لاک قرمز زده بودی وگفت که گازت میگیره
بعدشم که رفتیم خونه نامزد عمو حسام وبیچاره ها رو اجازه ندادی که یه نفس راحت از دستت بکشن
اینم عکسای گل دختر خودم با لباس عیدش که همه عاشق لباست شدن ومیگفتن الینا با این کلاه کجش تیپ خارجی زده وکلی از مامان خوش سلیقت تعریف کردن راستی این کلاه رو هم خاله سمیه برات عیدی گرفت
جیگر من
عروسک من
قربون دختر خوش اندام وخوش تیپ خودم بشم من
اینم عروسی دختر برادر زن عموی باباییه(3 فروردین) که کلی رقصیدی وموقع رقص عروس داماد بزور نگهت میداشتیم آخه میخواستی برقصی شب ساعت 1/30 هم با کلی گریه برگشتیم خونه راستی اینم یکی دیگه از لباسای عیدته که با لباس عروس ست شده بود
بعد از کلی عید دیدنی وخوش گذرونی پنج شنبه هم رفتیم شهرستان آخه جمعه (11فروردین)نامزدی دایی حمزه بود نامزدی که عالی بود بعدشم رفتیم خونه خاله من وشبا ساعت 2 به بعدهمش بادایی ابراهیم میرفتیم بیرون وکلی میخندیدم البته بماند به چی ........
13بدر
خلاصه 13 رو هم موندیم این بهترین 13 بود که تا حالا تو عمرم رفته بودم عالی بود عالی
ما خانوم ها(خاله سمیه والهام وفرشته وریحانه وساسان جون پسر دایی گلم که سوژه ای شدبرای خندیدن) با ماشین دایی ابراهیم(پسر خاله من)وپسرها هم با ماشین بابایی ومامانجون و.....تو ماشین دایی مهدی از اولش کلی زدیم ورقصیدیم خیلی خوش گذشت ساعت 8هم که برگشتیم خونه خاله جون
و بعد ازجمع کردن وسیله هامون ساعت 9 برگشتیم به سمت خونمون ساعت 12هم رسیدیم خونمون
کلی عیدی گرفتی که همه رو میزاریم تو حسابی که از اول تولدت برات بابایی باز کرده بود
دایی ابراهیم پیشنهاد داد بریم گلزار که کلی بیچاره غر خورد وکلی مسخرش کردیم وبهش خندیدیم که اینجا چیه آخه اینجا گلش کجابود ولی هوا عالی بود ومعلوم شد که از اردیبهشت به بعد اینجا تبدیل به گلزار میشه
عکسای 13 بدر سال 1391
الینا درحال جمع کردن چوب
داداش گلم وایمان پسر خالم
در حال جمع وجور کردن وسیله ها
اینجا هم رفتیم سوسن که خیلی بهتر از جای قبلی بود
مامانجون بردت پیش گاوها ولی مگه دیگه برمیگشتی
برگشتنی هم تو ترافیک گیر کردیم که دایی امین اینا پیاده شدن
وقتی برگشتیم خونه هم مریض شدی ودل درد وحالت تهوع داشتی منم سریع ظهر چهارشنبه بردمت دکتر وای قربونت بشم وقتی میخوای دارو بخوری خیلی خودت ومارو اذیت میکنی ووبا گریه والتماس میگی من دارو نمیخورم تو رو خدا من خوب شدم من میمیرم
جمعه 18 فروردین هم باباجون اینا وخاله بابایی ومادر بزرگ بابایی رو برای شام دعوت کردم وبراشون خورش کرفس ومرغ سرخ شده با سیب زمینی همراه با سس مخصوص و باقالی پلو و زرشک پلوو ژله وسوپ وماست .دوغ ونوشابه وسالاد کالباس درستیدم همه کف کردن واز دست پختم تعریف کردن ودهنشون باز موندمنم که کلی از پذیرایی خودم راضی بودم مثل همیشه عالی بود
ساعت 11/30 هم مهمانامون رفتن ومن هم از خستگی بی حال ولو شدم
شبم یاد موقعی افتادم که خانواده باباجون رو براشام دعوت کردم ویاد اون قاشقک کلی قبل از خواب تنهایی خندیدم
الانم که بابایی زنگ زد(ساعت 2)وگفت فردا(دوشنبه21فروردین )نامزدی عمو حسام البته به صورت خیلی خیلی خصوصی وخانوادگی