الیناالینا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

اون که از گل بهتره.............

کیش

1390/10/27 10:45
نویسنده : مامان زینب
3,026 بازدید
اشتراک گذاری

شب رفتیم خونه باباجون (بابا)وبعداز شام باباجون مارو رسوند خونمون آخه برای اینکه خیالمون راحت تر باشه ماشینو گذاشتیم بمونه خونه باباجون بعد از جمع کردن وسیله ها رفتیم که لالاکنیم صبح ساعت 6و 45 دقیقه رفتیم فرودگاه وای الینا چه ذوقی کرد سریع گفت ااا هپیما عو رسام ففته(رفته ) مالزی خیلی خوشحال شد ورفت ایستاد از پشت شیشه وهواپیما هارو نگاه میکرد ووقتی دید هواپیمارو دارن برای پرواز چک میکنن سریع میگفت هواپیما سبزه شیکست خاب شد (شکست خراب شد ) وقتی هواپیما پرواز کرد همش میگفتی من برم هواپیما سبزه  خلاصه اینکه سوار هواپیما شدیم قربون دختر باهوش خودم بشم هنوز یادت مونده بود که باید کمربند ببندی وسریع وقتی نشستی گفتی کبند(کمربند) و ببندم 

                              

این گربه روهم که خیلی وقت پیش دایی حمزه بهت داده بود رو باخودت اوردی وبراش کمربند بستی

                             

 درحال خوردن صبحانه در هواپیما

 

 به خاطر اینکه الینا راحت باشه هتل نرفتیم ورفتیم همون آپارتمان سال قبل  فقط یک طبقه رفته بودیم بالاتر

الی خانوم در لحظه ی ورود ودر حال زیرورو کردن خونه

 بعداز کمی استراحت رفتیم بازارمروارید البته بازارمروارید خیلی به خونه ای که گرفته بودیم نزدیک بود 

قربونت بشم از شیر جلوی بازار میترسیدی ببین چطور نگاش میکردی

                         

بلاخره ترست ریخت وراضی شدی که بیای وعکس بگیری

 

بعداز اون هم که رفتیم بازار چین 

 

     بعداز اون هم رفتیم بازار پردیس وبابایی برات یه ماشین کرایه کرد

                

 بعد از کمی سریع گفتی من ماشین آبی میخوام وبابایی هم برات عوضش کرد

                   

الی نانای ما سفارش پیتزاداده این عروسک رو هم برات خریدم که نشون همه میدادیش و میگفتی ببین این تیمین (Timmy)علف میخوره

                    بازار مرکز تجاری 

                         

اینجارفتیم که برای مامانجون سرخ کن سوغات بخریم کلی بازی کردی وبدو بدو کردی آخه همه دوست داشتن وباهات کاری نداشتن 

الی خانوم در بازار مرجان رفتیم که کارتهای قرعه کشی رو توصندوق بندازیم البته سریع برگشیم آخه دستشویی داشتی وچند بار که باوعده پارک من وبابایی میبردیمت دستشویی میگفتی کثیبه(کثیفه) قربون دختر تمیزم بشم من

 دوست الینا میخواست بع بع ایشو ازش بگیره ولی الینای من بهش نمیداد ومیگفت مال منه مال خودمه

          

 

نازمن درحال برگشت به خونه همش میگفتی بریم سوار اتوبوس بشیم البته این مینی بوسه ووقتی سوار میشدی سریع داد میزدی ومیگفتی درو ببند درو ببند ولی من وبابایی بهت یاد دادیم که بگی لطفا درو ببندودیگه مدام میگفتی لپطا درو ببند لپطا دروببند

                            

چهارشنبه ساعت 7قرعه کشی بود به همین دلیل مازود آماده شدیم که تاقبل از اون تورو به پارک نزدیک خونه ببریم 

قربون اون نازکردنات این عکس الیناجلوی در آپارتمان

الینا در پارک

 بعد ازپارک رفتیم بازار مرجان اونجا مجری برنامه قرعه کشی همه ی بچه هارو جمع کرد کنار خودش وتو هم مثل همیشه عالی بودی و کنار بچه هاایستادی وقتی که دست میزدن کلی باذوق میپریدی ودست میزدی آقای مجری هم خیلی ازت خوشش اومد وازت اسمت رو پرسید توهم آروم گفتی (اینا)الینا ویک بسته شمع هدیه بهت دادن منم 2تاکفگیر بردم 

اینم الینای منه که بادوستاش خیلی مودبانه ایستاده قربونت بشم خیلی به تو افتخار میکنیم

دوست الینا 

چقدر سریع گذشت زودپنج شنبه شدوالینای من آماده شده که بره ساحل اینم خرسیه که روزاول برات خریدم

الینا واسکله 

امید من وبابایی

 

فدات بشیم هستی ما 

                                      این عکس دوست داشتنی منه

                             

پاااااااااااااااااااااااارک 

الینا در پارک کنار ساحل

 

                                چه عصبانی..........

                             

 الی خانوم منتظر باباشه

 باباییم رفته بالا  وهنوز نیومده منم منتظرشم آخه قول داده برام سکه بخره

                        

 

 واااااااااااااای بابایی هورررررررراااا

 

 

          الینا وبه قول خودش تیمین دوست داشتنیش که هرجا میرفت باخودش میبردش

                        

                            قربون دختر خوش عکس خودم برم من

بعد ازاون رفتیم بازار چین آخه هی مدام میگفتی سکه بخرم برم سوار شم  برقصم ومن رفتم داخل ولی بابایی ایستاد بیرون تا الی خانوم بازی کنه  

الینا درحال انداختن سکه

بعدازاون برگشتیم خونه وبعد ازخوردن شام وجمع کردن وسایل ساعت 1و30 دقیقه خوابیدیم وصبح ساعت 7 بیدارشدیم وآماده رفتن شدیم

اینجاهم  الینا منتظر باباییشه آخه بابایی رفته برای تسویه حساب 

ساعت 10:22 دقیقه هواپیما پرواز کرد قبل از اون الینا همش داد میزدومیگفت لپطا پرواز کن برو بالا 

الینا درحال تماشای تیمی درهواپیما

وقتی رسیدیم باباجون اومد فرودگاه پیشوازمون خیلی خوشحال شدی ناهارم رفتیم خونه باباجون وبعدازاون برگشتیم خونه فردا هم باباجون ودایی امین ازشهرستان اومدن خونمون آخه دلشون خیلی تنگ شده بود باباجون بعدازخوردن ناهار برگشت شهرستان ولی دایی امین موند ورفت بیرو ن ساعت 11 شب برگشت خونه با 2 تا پسر خاله مامانی دایی عباس وابراهیم بعدازخوردن شام کلی براشون رقصیدی وهمش میگفتی اگام(نگام) کنین مثل ندا میرقصم (برنامه چراکه نه رو خیلی دوست داری وحتما نگاش میکنی ) وساعت 1هم پسر خاله هارفتن 

این عروسک روهم دایی امین وقتی رفت بازار برات خرید دستش درد نکنه

                 شکلکـــْـ هایِ هلــن        

                

 واقعا که خیلی خوش گذشت قربونت بشم خیلی دختر خوبی بودی کلی خوش گذشت دست بابایی درد نکنه 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (24)

مامان ریحانا
26 دی 90 16:25
سلام همیشه به گردش خوش گذشت عزیزم
وای چه شیپ قشنگی


سلام
مرسی جاتون خالی
قابل نداره





رسام
26 دی 90 16:28
عزیــــــــــــــــــــــــــــــــــزم
مرسی بابت عکسا
فرشته ی من داره بزرگ میشه


سلام
خواهش میکنم
مهسا مامان مرسانا
26 دی 90 18:03
وایییییییییییییییییی.....سفر بخیر......خوش گذشت؟؟؟؟/ معلومه که خیلی بهتون خوش گذشته..خیلی عکس ها زیبا بود.....قربون الینا جون برم با اون لپطا گفتنش.....وای این پست جدیدت من رو برد به 1 ماه پیش که کیش بودیم...نمی دونم چرا اونجا اینقدر زمان زود می گذره....الینا جون رو هم حسابی تابستونی پوش کردی اونجا......

مررسی عزیزم عالی بود واقعا که خیلی زود گذشت آره آخه دمای هوا معمولی بودالینا هم که بد گرما
مامان آيلا
27 دی 90 9:29
سفر به خیر خوش به حالتون سفر چیز عالی هست الینای گلم به شما ها اجازه لذت بردن می ده خوب خانوم شده . خیلی ناناسی مخصوصا رو مبل سیاه که نشستی خیلی ناز داری نگاه می کنی


مرررسی لطف دارید
مامان رهام
27 دی 90 10:03
زينب جون اسپند لطفاً


چشم حتما
الهه
27 دی 90 11:15
من خيلي اين خوشكل خانومو دوست دارم. از طرف من لپشو ببوس


شما لطف دارید چشم
تینا
27 دی 90 13:44
سلام دوستم
معلومه خیلی به الینا خانوم خوشگل و ملوسمون خوش گذشته
عکساشم خیلی نازن
همیشه خوش باشید


سلام خیلی عالی بود
مرررررسی همچنین شما
مامان متین
27 دی 90 14:54
چه خوب همیشه به سفر خانمی .اب و هوا کیش چطور بود قربون الینا خوشگل خودم برم که توی همه لباساش خوشگل میشه و به قول مامانیش خوش عکس هم که هست دیگه خوردنی میشه عشوه و ناز و ادات منو کشته عزیز دلم


مرسی عزیزم از لباسای الینا باید تشخیص بدیدهوا معمولی بودولی صبحش برای این موقع ازسال خیلی گرم بود مرررسی شما لطف دارید خدانکنه



لباساش همه سلیقه ی مادر شوهرمه به نظرمن که خیلی خوش سلیقست

مامان النا
27 دی 90 17:41
سلام
دخترتون خیلی ماهه اسپند یادتون نره


سلام مررررررسی
چشم حتما
مامان نیایش
28 دی 90 9:16
سلام عزیزم رسیدن به خیر معلومه که حسابی خوش گذشته
این دختر نازت رو از طرف من حسابی ببوس ما شا الله
ایشالا همیشه خوش باشید



سلام مرسی چشم حتما همچنین شما
مامان ریحانا
28 دی 90 15:21
انار نازنین همچنان بستریه تو ای سی یو..وضعیت عمومیش کماکان ثابته...عفونتهاشو تقریبا کنترل کردن و همچنین خونریزیشو..انشاله با دعاهاتون بهتر بشه.
ممنون.


مرررسی از اطلاعاتی که دادید
خاله ندا(مامان یاسمین زهرا)
28 دی 90 17:07
همیشه به سفر .ماهم ماه دیگه داریم میریم کیش.هوا چطور بود؟؟؟؟

مرسی عزیزم بد نبود ولی صبح شرجی بود ما سال قبل بهمن رفتیم هوا بهتر امسال بود
الهام (مامان لنا)
28 دی 90 18:11
سلام زینب جون ماشالله چه دختر نازی داری


سلام مرررسی
يلقي
29 دی 90 12:34
واي چه دختــــــــــــــــر نـــــــــــــازی


مــــــــــــــــــرسی
مامان امیر مهدی
29 دی 90 22:38
سلام ماشالا دخمل نازی دارین خدا حفظش کنه اگه افتخار بدین امیر مهدی رو به جمع دوستان وبلاگیتون اضافه کنید منم شما رو لینک کردم مرسی


سلام مرسی عزیزم افتخارمیکنم
عمه آتنا
3 بهمن 90 11:00
همیشه خوش باشین
مامان زینب اگه اجازه میدی که لینکتون کنم
آخه الینا همسن آتناس


سلامت باشید
خوشحال میشم
مامان متین
4 بهمن 90 13:52
اره خانم خوش شلیقه ای هستند .
خاله هدي ياسمين زهرا
4 بهمن 90 15:54
به سلامتيييييييييي رفته بودين كيش؟ من نبودم خبر نداشتم تا جوياي احوالتون بشم. خداروشكر كه خوش گذشته و دخمل ناناز و خوشگلمون كلي كيف كرده. انشااله هميشه به سفر و گشت و گذار و خريد


سلامت باشید
مرررسی همچنین برای شما

مامان وندا
5 بهمن 90 14:37
معلومه که به الینا حسابی خوش گذشته،خاله جون تو این عکسا هم مثل همیشه خیلی ناز شدی می بوسمت گلم


مرسی خاله جون شما لطف دارید
یلقی
6 بهمن 90 12:27
سفر حسابی خوش گذشت ان شالله که الینا همیشه شاد و خندان باشه


مرسی وبلاگتون رو نزاشتین
مامان كسرا و يلدا
16 بهمن 90 10:43
مرسي از پيامتون، چه دختر نازي مشالاه، خدا حفظش كنه... به به ! چه عكس هاي قشنگي از سفر كيش


خواهش میکنم سلامت باشید چشاتون قشنگ میبینه
مريم مامان برسامي
16 بهمن 90 14:39
راستي اگه اجازه بدين لينكتون ميكنم تا هر از گاهي بيام اليناي ناز و ببينم


بفرمایید خوشحال میشم
مامان ارتین
22 بهمن 90 11:22
وبلاگ دخترتون دیدم خیلی قشنگ مثل خودش و اسم نازش


مرسی که اومدید
mamne radin
31 فروردین 91 17:21
salam. che aksaye khoshkeliiii. hamishe khosh bashinnnnnnn.bos


مررررررررررسی عزیزم
بوووووووووس