کیش
شب رفتیم خونه باباجون (بابا)وبعداز شام باباجون مارو رسوند خونمون آخه برای اینکه خیالمون راحت تر باشه ماشینو گذاشتیم بمونه خونه باباجون بعد از جمع کردن وسیله ها رفتیم که لالاکنیم صبح ساعت 6و 45 دقیقه رفتیم فرودگاه وای الینا چه ذوقی کرد سریع گفت ااا هپیما عو رسام ففته(رفته ) مالزی خیلی خوشحال شد ورفت ایستاد از پشت شیشه وهواپیما هارو نگاه میکرد ووقتی دید هواپیمارو دارن برای پرواز چک میکنن سریع میگفت هواپیما سبزه شیکست خاب شد (شکست خراب شد ) وقتی هواپیما پرواز کرد همش میگفتی من برم هواپیما سبزه خلاصه اینکه سوار هواپیما شدیم قربون دختر باهوش خودم بشم هنوز یادت مونده بود که باید کمربند ببندی وسریع وقتی نشستی گفتی کبند(کمربند) و ببندم
این گربه روهم که خیلی وقت پیش دایی حمزه بهت داده بود رو باخودت اوردی وبراش کمربند بستی
درحال خوردن صبحانه در هواپیما
به خاطر اینکه الینا راحت باشه هتل نرفتیم ورفتیم همون آپارتمان سال قبل فقط یک طبقه رفته بودیم بالاتر
الی خانوم در لحظه ی ورود ودر حال زیرورو کردن خونه
بعداز کمی استراحت رفتیم بازارمروارید البته بازارمروارید خیلی به خونه ای که گرفته بودیم نزدیک بود
قربونت بشم از شیر جلوی بازار میترسیدی ببین چطور نگاش میکردی
بلاخره ترست ریخت وراضی شدی که بیای وعکس بگیری
بعداز اون هم که رفتیم بازار چین
بعداز اون هم رفتیم بازار پردیس وبابایی برات یه ماشین کرایه کرد
بعد از کمی سریع گفتی من ماشین آبی میخوام وبابایی هم برات عوضش کرد
الی نانای ما سفارش پیتزاداده این عروسک رو هم برات خریدم که نشون همه میدادیش و میگفتی ببین این تیمین (Timmy)علف میخوره
بازار مرکز تجاری
اینجارفتیم که برای مامانجون سرخ کن سوغات بخریم کلی بازی کردی وبدو بدو کردی آخه همه دوست داشتن وباهات کاری نداشتن
الی خانوم در بازار مرجان رفتیم که کارتهای قرعه کشی رو توصندوق بندازیم البته سریع برگشیم آخه دستشویی داشتی وچند بار که باوعده پارک من وبابایی میبردیمت دستشویی میگفتی کثیبه(کثیفه) قربون دختر تمیزم بشم من
دوست الینا میخواست بع بع ایشو ازش بگیره ولی الینای من بهش نمیداد ومیگفت مال منه مال خودمه
نازمن درحال برگشت به خونه همش میگفتی بریم سوار اتوبوس بشیم البته این مینی بوسه ووقتی سوار میشدی سریع داد میزدی ومیگفتی درو ببند درو ببند ولی من وبابایی بهت یاد دادیم که بگی لطفا درو ببندودیگه مدام میگفتی لپطا درو ببند لپطا دروببند
چهارشنبه ساعت 7قرعه کشی بود به همین دلیل مازود آماده شدیم که تاقبل از اون تورو به پارک نزدیک خونه ببریم
قربون اون نازکردنات این عکس الیناجلوی در آپارتمان
الینا در پارک
بعد ازپارک رفتیم بازار مرجان اونجا مجری برنامه قرعه کشی همه ی بچه هارو جمع کرد کنار خودش وتو هم مثل همیشه عالی بودی و کنار بچه هاایستادی وقتی که دست میزدن کلی باذوق میپریدی ودست میزدی آقای مجری هم خیلی ازت خوشش اومد وازت اسمت رو پرسید توهم آروم گفتی (اینا)الینا ویک بسته شمع هدیه بهت دادن منم 2تاکفگیر بردم
اینم الینای منه که بادوستاش خیلی مودبانه ایستاده قربونت بشم خیلی به تو افتخار میکنیم
دوست الینا
چقدر سریع گذشت زودپنج شنبه شدوالینای من آماده شده که بره ساحل اینم خرسیه که روزاول برات خریدم
الینا واسکله
امید من وبابایی
فدات بشیم هستی ما
این عکس دوست داشتنی منه
پاااااااااااااااااااااااارک
الینا در پارک کنار ساحل
چه عصبانی..........
الی خانوم منتظر باباشه
باباییم رفته بالا وهنوز نیومده منم منتظرشم آخه قول داده برام سکه بخره
واااااااااااااای بابایی هورررررررراااا
الینا وبه قول خودش تیمین دوست داشتنیش که هرجا میرفت باخودش میبردش
قربون دختر خوش عکس خودم برم من
بعد ازاون رفتیم بازار چین آخه هی مدام میگفتی سکه بخرم برم سوار شم برقصم ومن رفتم داخل ولی بابایی ایستاد بیرون تا الی خانوم بازی کنه
الینا درحال انداختن سکه
بعدازاون برگشتیم خونه وبعد ازخوردن شام وجمع کردن وسایل ساعت 1و30 دقیقه خوابیدیم وصبح ساعت 7 بیدارشدیم وآماده رفتن شدیم
اینجاهم الینا منتظر باباییشه آخه بابایی رفته برای تسویه حساب
ساعت 10:22 دقیقه هواپیما پرواز کرد قبل از اون الینا همش داد میزدومیگفت لپطا پرواز کن برو بالا
الینا درحال تماشای تیمی درهواپیما
وقتی رسیدیم باباجون اومد فرودگاه پیشوازمون خیلی خوشحال شدی ناهارم رفتیم خونه باباجون وبعدازاون برگشتیم خونه فردا هم باباجون ودایی امین ازشهرستان اومدن خونمون آخه دلشون خیلی تنگ شده بود باباجون بعدازخوردن ناهار برگشت شهرستان ولی دایی امین موند ورفت بیرو ن ساعت 11 شب برگشت خونه با 2 تا پسر خاله مامانی دایی عباس وابراهیم بعدازخوردن شام کلی براشون رقصیدی وهمش میگفتی اگام(نگام) کنین مثل ندا میرقصم (برنامه چراکه نه رو خیلی دوست داری وحتما نگاش میکنی ) وساعت 1هم پسر خاله هارفتن
این عروسک روهم دایی امین وقتی رفت بازار برات خرید دستش درد نکنه
واقعا که خیلی خوش گذشت قربونت بشم خیلی دختر خوبی بودی کلی خوش گذشت دست بابایی درد نکنه