عکـــــــس(الیناوهدیـــــــــه خاله سمیه)
الینا خانوم از شنبه دوباره سرماخورد وبااینکه دارو میخوره ولی هنوز خوب خوب نشده چهارشنبه 7 دی خاله سمیه وعموافشین اومدن خونمون وخاله سمیه برات یک کلاه وشال گردن خرید که خیلی هم بهت میومدن شبم باباجون ومامانی (بابا)اومدن پیشت وبرات یک جفت دمپایی پاشنه دار خریدن ومامانی هم گفت که یه پتو خریده که وقتی میری خونشون ازش موقع شیر خوردن استفاده کنی
الینا خانوووووووم آماده شده که بررره پارک (شال وکلاهی که خاله سمیه برات خریده)
فردا بعداز صبحانه هم که خاله اینا برگشتن خونشون توهم خیلی گریه کردی منم یه کاری داشتم با بابایی رفتیم بیرون تامن کارم انجام بشه تواین فاصله توهم با بابایی رفتی پارک موقع برگشتن همش باناله میگفتی خاله سمیه خاله سمیه ...................اپشین (افشین)کجایی الیسا کجایی...................... من وبابایی هم که این شکلی شدیم