الینا ودخترخاله هاش پنج شنبه(1دی)
امروز خاله آسیه وعموجمال ودختر خاله گل الینا عسل خانوم مهمانمون بودن آخه اومدن دنبال خاله سمیه البته الینا عروسکاشو به عسل نمیداد ولی باهم خوب بودین شب تاساعت یک بیدار بودین وباهم سیدی نگاه کردین وبدو بدو کردین وهمش میگفتی عسل فرار کنیم وباعموجمال وخاله کلی بازی کردین همش میرفتی توتختت وبه خاله میگفتی خاله بخورمون بعدشم یک معجزه رخ داد والینا خوابید صبحم مهمانامون بلند شدن وساعت 9 رفتن البته به خاطرتو گفتن که تاالینا بیدار نشده بریم که دنبالمون گریه نکنه وقتی بیدار شدی سریع رفتی تو اتاقارو گشتی بعدشم بهونه گیریات شروع شد وهمش باناله میگفتی عسل کجایی خاله سمیه کجاست
اینجاهم که خاله آسیه باتخت همش تابتون میداد وکلی ذوق می کردین والان هم که نوبت عسل خانوووومه
ههههههههههی به نظر چقدر خوشمزه میاااداااا منم میخوووووام توروخداااا به منم بده