شیرین ترازعسل
بعد از گفتن اولین کلمه هایی مثل اقو اقو ماما وبابا یک کلمه خاله ریحانه یادت دادکه وقتی نباید کاریو انجام میدادی خیلی ناز انگشت اشارتوتکون میدادی ومیگفتی نه نه نه نه قربونت بشم
وما میپرسیدیم!
گل من کیه؟ الینا:من
همه کس من کیه؟ الینا :من
عزیزمن کیه؟ الینا :من
قشنگ من کیه؟ الینا:من
ویا اینکه مامیپرسیدیم
الینا خوشگله؟ میگفتی بلـــــــه
الینا بانمکه؟ بله
مامانی دوست داری ؟بله
بابایی دوست داری؟بله..................
یک کار جالبی که یادگرفته بودی این بود که مثل بازیگر قهوه ی تلخ هروسیله ای که به عصا شباهت داشت دستت میگرفتی وشروع به دادزدن میکردی ومیگفتی کیییییییه کیییه بابایی وقتی دید که خیلی به این کلیپ علاقه داری رفت وازاینترنت برات پیداش کرد ومرتب برات میزاشتیمش روگوشی وروظبط ماشین ودائی امین وخاله ریحانه هم مرتب زنگ میزدن که براشون از پشت گوشی بگی کیه کییییه
میوه های مورد علاقه پرنسس من:وقتی 6ماه بودی عاشق لیمو شیرین بودی و هرچقدر که بابایی باقاشق بهت میدادبازم سریع دست وپاتو تکون میدادی که من بازم میخوام بابایی عجله کن
وبه گل میگفتی (گیل)
لیمو شیرین(لیمو شیین)
بعدازاون سیب که خیلی دوست داشتی البته الان کمتر میخوریش
بعدازاون پرتقال یا به زبون خودت(اکبال)
وموز(موس)
وهندوانه(هنونه)
وانگور(اگور)
وعاشق کمپوت آلورائی
تلفظ میوه ها به زبون الینا
هلو :لولو
زردآلو :زد لولو
کیوی:کیبی
توت فرنگی(تاکی)
وگلابی(گابی)
عاشق پارک بودی وهستی هرشب که میرفتیم خونه باباجون (بابایی)به دلیل اینکه خونشون نزدیک پارک بود هرشب میبردت پارک ولی اصلا از پارک خسته نمیشدی وباباجونو خیلی خسته میکردی وقتی میرسیدیم خونه باباجون اینا کقشاتو برمیداشتی و همش به باباجون میگفتی پاک باباجونم به خاطر اینکه خیلی خیلی دوستت داشت دلش نمیومد بهت نـــــــــــه بگه وبعداز 2تا3ساعت بازی بازم باگریه میومدی خونه تااینکه تصمیم گرفتیم دیگه نبریمت پارک اونجا تااونجارو رو فراموش کنی وبردیمت پارک زیتون دیگه بهونه گیریات وقتی میرفتیم خونه باباجون کمتر شدو به خاطر اینکه خونه عمه مامانی وباباجون اینا یه جاست وهردوشون خونشون کنار پارکه البته در خونه عمه جون روبه پارکه دیگه خیلی وقته که مامانی خودش تنها میره ویه سری هم که عمه جون برا افطار دعوتمون کرده بو د بابایی بیچاره بااینکه روزه بود مجبور شد ببرت پارک وبعداز 1ساعت بلاخره راضی شدی که بیای توالبته باگریه
دیگه بعدازاون همش وقتی میگم بریم بیرون سریع میای ومیگی مامانی بریم پاک جوجوها پاک طابوس(پارک طاووس)
یه مدتی عاشق بستنی باطعم طالبی شدی ومیگفتی مامانی (بسنی سبز اوشگله بده)
وتاالان آدامس روبیشتر از همه دوست داشتی وتنها چیزی که بعداز یه مدتی برات تکراری نشده (آناس) آدامس بوده
وهمیشه شیر رو به غذا ترجیح دادی مخصوصا شیر خرما(شیل مومامخوام)
واز غذاهایی که دوست داری خورشت سبزی وکباب وماکارانی ونودالیت وسوسیس وپیتزا(پیزا) ویه روز که بابایی بردت برات پیتزا فروشی پیتزا بخره شروع کردی باباپیزا بخورموبادست همش به دهنت اشاره میکردی....
حمام کردن رو خیلی دوست داری وهروقت لباساتو عوض میکنم هنوزکه هنوزه زود میگی مامان بریم آب باسی امام کنیم (حمام کنیم) مامانی سباسام در بیار ومیری همه ی اسباب بازی هاتو میریزی توتشت وخودتو باهاشون سرگرم میکنی وهمیشه دوتا سطل میزاری وآب از اون یکی میریزی تواین یکی البته موقعی که میخوام موهاتو بشورم همش میخوای به یه نحوی فرار کنی قبلنا که کوچولوتر بودی وقتی میخواستم حمامت بدم بابایی هم کمکم میدادولی الان دیگه مامانی خودش حرفه ای شده وبه شامپو میگی (فاپو)وصابون (صاپو)
یک سال ونیم
وهمه ی صداهای حیوانات رو بلدی مثلا میگفتی :
گابه میگه ماما و جوجومیگه :ج ج ج وهاپو میگه هاپ هاپ و (اوروس )خروس میگه :گوگو لی گو گو
(مگه)مرغ:گد گد و (گبه)گربه:میو میو و (کلاگ )کلاغ:گار گار
خیلی خیلی بازی کلاغ پر رو دوست داری :افشین پل افشین که پل نـــــــــداله خودش نداله وخاله هانانه(ریحانه) که پل نداله خودش خبل نداله
اینو مامانی برات ساخته
الینای ناناداریم باطعم نعنا داریم تنهای تنها داریم میون دلها داریم میون غمهاداریم
الینا طلایی داریم الینانانایی داریم الینای ماماداریم الینای باباداریم
قبلا وقتی کوچولوتر بودی باباجون (بابایی ) موسولی صدات میکرد
شهریور90
وقتی رفته بودیم پیش خاله سمیه یابه قول خودت (سُمَنه)که نینیش قرار بود بدنیا بیاد باخاله ریحانه وعمو افشین رفتیم بازار وبرات سی دی های خاله ستاره رو خریدم که خیلی هم استقبال کردی ومخصوصا عاشق حسنی نگو بلابگو شدی ومرتب نگاش میکنی وهمش میگی مامانی لفطا خاله شتاره بزار(مامانی لطفا خاله ستاره بزار)
وهروقت میرفتیم خونه باباجون (ماما) شب از ذوق تا صبح همه رو درگیر خودت میکردی ونمیزاشتی کسی بخوابه وعاشق حیاط خونشون هستی وتاساعت 4و5 بیدار میموندی وتو حیاط بازی میکردی
آهنگ های مورد علاقت :
همه چی آرومه . شکیرا . باران گوگوش .دختر عروسکی افشین .ومهرنوش آهنگهای مورد علاقت بودن بااین آهنگ ها سریع شروع میکردی به رقصیدن
مهر90
جدیدا مثل مامانی عاشق رانندگی شدی وتا بابایی میره در حیاط روببنده سریع میپری پشت فرمون ومیگی ماما راگی کنم(رانندگی کنم) وسریع میری به باباجون ومامانی میگی مامانی راگی کردم وبابایی وقتی ماشینو میخواد که بیاره توپارکینگ تومیشینی توبغلش ورانندگی میکنی واینکار خیلی خوشحالت میکنه
مهر90
دخترباهوش من همه ی رنگهاروبلده ومیشینه توبغل من ومیگه مامانی چشات سبزن چشای بابایی قهبه این(قهوه ای) ازش میپرسم چشای تو چه رنگن میگه میشکی (مشکی)که من وبابایی ومامانی وباباجون کلی ذوق میکنیم وکلی قربون صدقت میریم همه ی زندگی من بهت افتخار میکنم وخیلی زیاد خداروبه خاطر دادنت به ماشکرمیکنم
وهرکار خوبی که انجام میدی سریع میگی بابایی (مامانی.باباجون )آفلین آفلین بگو (آفرین آبرین بگو)
چیپس روباماست موسیر خیلی دوست داری وقتی ازت میپرسم چی میخوای برات بخرم سریع میگی مامانی بریم بوشگاه(فروشگاه) بغازه(مغازه) چیس وماس بوسیر بخر
یه مدتی هم عاشق مسواک زدن شدی وهمش گریه میکردی که ازمسواک مامانی وبابایی استفاده کنی(بساک من بده)(مسواک به من بده )ه خاطر همین مامانجون (ماما)یه مسواک برات خرید ودادباباجون برات اوردش
قربونت بشم وقتی سوار ماشین میشدی بااینکه کولرباز بود ولی وقتی یکمی آفتاب بهت میخورد سریع میگفتی بابایی (گمه گمه خوستم خوستم)گرمه گرمه سوختم سوختم
26مهر90
باباجون ازت رنگها رو نشونت میداد ودختر باهوش من سریع جواب میداد
(مشی:مشکی)(سپید:سفید)(بنش:بنفش)(قمز:قرمز)(زد:زرد)(آبی:آبی) (سبز:سبز)(صوتی:صورتی)(آنجی:نارنجی)(توشی:توسی)(قهبه ای:قهوه ای)بعدش گفتی آفلین آفلین بگو(آفرین آفرین بگو)
بعد باباجون که خیلی خوشحال شده بود گفت الینا حالابگو چی دوست داری برات بخرم سریع جواب دادی (3تا اگو ودسند بخر)3تاالنگو ودستبند بخر
28مهر90
ازخونه بابجون اینا برگشتیم وقتی تو حیاط بغل بابایی بودی صدای یه سگ میومد که مدام هاپ هاپ میکرد وتو هم جوابش رو میدادی بله هاپو بله ....هاپو باشه قربون این شیرین زبونی هات بشم اگه مامان وبابا تو رو نداشتن چیکار میکردن همه کس من وبابا
همسایه اومده بود دم در وقتی که رفت تو میگفتی(ببشید عمو دوست دارم )ببخشید عمو دوستت دارم
وقتی خسته میشی میای توبغلم وبوسم میکنی ومیگی مامانی دوست دارم
یه کلمه جدید که خیلی خیلی برامون جالب بود (خیی باحاله)دیروز 27مهر 90 به بابایی گفتی بابایی (عسک خیی باحاله)عروسک خیلی باحاله
جدیدا وقتی میریم حمام آب میپاشی ومیگی مامانی (باوون)بارون میاد
صبحا که ازخواب پامیشی همیشه میگی(مامانی سنام صبخیر)سلام صبح بخیر(باباففته کار پول بده چیس بخلم )بابارفته سر کار پول بده من چیپس بخرم
مهر 90
وقتی میریم خونه باباجون سریع میری به باباجون میگی باجون بییم پزایی بازی کنیم بدو بدو کنیم(باباجون بریم پزیرایی بدو بدو کنیم )توپ بازی کنیم اپر اپر کنیم(بپر بپر کنیم) واینقدر بازی میکنی واز بازی کردن با باباجون لذت میبری که حاضر نیستی به باباجون اجازه بدی حتی بیاد شام بخوره ومدام تکرار میکنی باجون بییم پزایی وشب که دیگه موقع برگشت میشه وقتی صدات میکنم سریع میگی نخوام بریم خانه
چندروزپیش که مامانی شروع کرد الکی گریه کردن جلوت یعنی مثلا از دستت ناراحت شده سریع رفتی نازش کردی وبوسیدیش وبش گفتی مامانی گیگه نکن مامانی ببشید (گریه نکن ببخشد)وبعداز اون باوسیله آرایشی های تخیلیت شروع کردی به آرایش کردن مامانی
چندروز پیش وقتی حواسم نبودرفتی تواتاق خواب وازمیز آینه رژبرداشتی وبه لبات زدی وبرگشتی بهم گفتی مامانی اوشله اوشل شدم(خوشگله خوشگل شدم)من که اول متوجه لبات نشدم بعد از کمی دقت فهمیدم که رژ زدی وبا بابایی کلی از اینکارت ذوق زده شدیم
1آبان
امروز که رفته بودیم خونه باباجون اینا باباجونت یکمی حالش بد بود ومسموم شده بودودراز کشیده بود طبق معمول همش ازباباجون میخواستی باهات بازی کنه وقتی باباجون نیومدباهات بازی کنه بهش گفتی باجون حوشله نداری (باباجون حوصله نداری)
وآهنگ حسین تهی بگو هستی روخیلی خیلی دوست داری وتا صداشو میشنوی سریع از خوشحالی میپری ومیگی ا هستمووقتی شروع به خوندن میکنه بلند باهاش دادمیزنی ومیگی ههههههههسسسستتتتتم