الینا وکیک خرگوشی
قرار شد که اگه عمو حسام دکترا قبول شد وسربازی نرفت براش آستین بالا بزنن یک روز مونده به رفتن سربازی نتایجو زدن وعمو حسام دکترا قبول شد وطبق قولی که به عمو حسام داده بودن براش رفتند خواستگاری وخلاصه اینکه نامزد شدن وقراره که عقد کنن و 15 تیرم جشنشون باشه
توهم که تو نامزدیشون ترکوندی حسابی بدو بدو کردی و رقصیدی وکلی بازن عموت گرم گرفتی شبم که ماخواستیم برگردیم عمو حسام موند براشام پیش نامزد جونیش تو نمیومدی وهمش میگفتی عمو حسامم باید بیاد به خاطر همین عمو حسام تادم در باهات اومد وبعدا خودش برگشت
شبم به بابایی اس داد که الی رو سفیدمون کرد
از باباجون بگم که اینقدر هوای منو داره وگفت که هر چندتا سکه که برا زینب زدیم همون قدرم باید برای عروس جدید بزنیم منم که کلی کیف کردم که اینقدر پدر شوهر خوبی دارم واینقدر بفکرمه
باباجون هم قول داد که اگه عمو حسام دکترا قبول شد برات کیک بخره
اینم کیکیه که عمو حسام برای اینکه دکترا قبول شد برات خرید
دیروز(چهارشنبه23فروردین)با بابایی وباباجون ومامانی وعمو حسام وزن عمو رفتیم سالن جشن عروسیشون رو کرایه کردیم برای 15 تیر