آبادان اسفند 88
دیگه اسفند ماه شده بود وکم کم دیگه باید خودمون رو برای عید آماده میکردیم به همین دلیل تصمیم گرفتیم باخاله ریحانه ومامانجون برای خرید عید بریم آبادان وباوجود اینکه خاله اینا آبادان نبودن ومسافرت بودن تصمیم گرفتیم بریم وتو پارک کنار بازار مرکزی بشینیم صبح زود بلند شدیم وآماده رفتن شدیم حدودای 10 بود رسیدیم یکمی صبحانه خوردیم بعد رفتیم یه چرخی توبازار زدیمو برگشتیم مامانجونی یه کباب خوشمزه وعالی برامون آماده کرد ودوباره راهی بازار شدیم وخریدامون رو که انجام دادیم رفتیم بازار چینی ها واونجاهم یکمی خرید کردیم بعداز اونم برگشتیم سمت اهواز حدودای ساعت 9 بود که رسدیم خونه این سفر بااین حال که خیلی کوچولو بود ولی خیلی خیلی خوش گذشت
اینم باباجون که باکمک مامانی برامون یه کباب خوشمزه آماده کردن که واقعا توی اون هوای سردچسبید
دست مامانجون وبابایی درد نکنه